مثل قلم که جذب کند خون لیقه را،

یا زخم کوچکی که ببوسد شقیقه را،


در خاطرم خیال تو را حمل میکنم،

با آن ظرافتی که کسی یک عتیقه را،


انگشت های من همه با هم برادرند،

تا دکمه های ناتنی این جلیقه را،


شاید خطوط چهره و لب های نازکم،

روزی مجاب کرد توی خوش سلیقه را،


دور از تو سخت میگذرد این عجیب نیست،

یک سال اگر حساب کنی هر دقیقه را